الله تی تی

مادرم ماه را به من نشان داد و گفت : الله تی تی..

الله تی تی

مادرم ماه را به من نشان داد و گفت : الله تی تی..

الله تی تی* بیه بیرون
نکون می دیله خون
تو می لیلی مو تی مجنون..


*ماه در زبان گیلکی

م.ارباستان
کارشناس ارشد روان شناسی
پیشه ام زندگیست، می نویسم هر آنچه بتوان نبشت :)

بایگانی
آخرین مطالب

شاید آن سوی عشق و دوست داشتن چیز دیگریست

زمانی که بودنت معنای حجم عظیمی از بودن دیگریست

خو گرفته ام به تو

به بویت

به بودنت

به نفس کشیدن در هوای تو...




پ ن : برای ثبت در تاریخ :) "تولد عینک جدیدم  مبارک!"

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۳۰
مطهره علیجانی پور ارباستان

سه شنبه/6  بهمن/ 94

مهم ترین دغدغه هرانسانی و شاید بهتر است بگویم اولین مساله "بودن" است. من هستم، من چه هستم؟ تناقض جالب این است که این امر باید اولین سوال و مساله مهم باشد اما نیست. من هستم، خب حالا  اینجا درس میخوانم، با این آدم ازدواج میکنم و از این رنگ خوشم می آید و.. اصل و بنیان "من" است. منی که فراموش میشود گاهی. شاید اگر به کسی بگویی به خودت نگاه کن، خودت را بشناس یا همان قول معروف "از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود به کجا میروم آخر ننمایی وطنم" دقایقی به فکر فرو رود و به سرعت از آن بگذرد. مواجهه با من وجودی گاهی اضطراب آور و ترسناک می نماید. به سبک زندگی این روزهایمان که نگاه کنیم، انگار تن به جمع میدهیم تا فکر نکنیم، غرق شبکه های اجتماعی هستیم تا فکر نکنیم، کتاب نمیخوانیم تا فکر نکنیم، خلوت نمیکنیم تا فکر نکنیم و دلیل این همه تلاش برای فکر نکردن چیست؟ مگر نه آنکه خداوندگار ما را به فطرت نیکو آفریده و خودشناسی قرار است اول قدم برای خداشناسی باشد که "من عرفه نفسه فقد عرفه ربه"؟ شاید آنقدر از ان اصل اصیل و ناب دوریم که قبول این دوری برایمان گران تمام می شود. وقتی به خود مینگرم چنان فاصله ای با "خود آرمانی" که نه! "خود مطلوب حتی" میبینیم که بهترین راه پاک کردن صورت مساله به نظر میرسد. مساله ای که آنقدر بغرنج و ناراحت کننده بنظر میرسد که بهتراست از اصل و بنیان انکار شود. اصلا من هستم، هستم که هستم! خب که چی؟ همه زندگی می کنند، من هم! سر کلاس روزی دکتر صادقی بیتی خواند و از ما خواست تا ان را درست بنویسیم :

دلا خو کن به تنهایی که از تنها بلا خیزد

سعادت آن کسی دارد که از تنها بپرهیزد

سوال این بود : این بیت به چه دعوت میکند و از چه برحذر میدارد؟ دعوت است به تنهایی یا انذار مید هد بلایی زا که سببش تنها ماندن است؟ پاسخ من درست بود.

دلا خو کن به تنهایی که از تن ها بلا خیزد

سعادت ان کسی دارد که از تن ها بپرهیزد

نمیدانم به شاعر از بودن در جمع مذکور چه گزندی رسیده بود اما میدانم و چشیده ام که هر جمعی، انجمن خوبان نیست و گاه در تنهایی گوهری ست که در جمع تن ها نمیتوان به آن دست یافت.

پروردگارا! مرا درک و فهم و حکمت در خلوت ده و انجمنی از خوبان نصیبم کن که تن ها در ان به یاد و در جست و جوی تو باشند، ای خیر آسمانها و زمین..

 

 

پ ن : بسم الله  اولین پست وبلاگی متولد شد :)

         تولدت مبارک الله تی تی من

پ ن2 : و این حکایت ادامه دارد...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۴ ، ۱۱:۱۹
مطهره علیجانی پور ارباستان